سال 93 تمام شد
پسر عزیزتر از جانم سال 93 با تمام خوبیها و بدیهایش با تمام مشکلات و سختی هایش رو به پایانه و چیزی نمانده تا آمدن بهار و من همچنان مات و مبهوتم که این یکسال چطور گذشت! آقای کوچک فقط می دونم همین که باشی، بهار هم هست . دیگر چه رسد به اینکه حرف بزنی، راه بروی، بخواهی، بدوی ! اصـــــلا" بهار، یعنی تو ... گل خوشبوی من آرزوم اینه که " ﻣﺮﺩ " باشی ! ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻧﯿـﺎﺯ ﺩﺍﺭد ! ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺵ ؛ ﻧـــﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺟﺴﻤﺖ ! ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺵ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺖ ، ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ، . . . ! ﻣﺮﺩاﻧﻪ ﺣـﺮﻑ ﺑﺰﻥ، ﻣﺮﺩاﻧﻪ ﺑﺨﻨﺪ، ﻣﺮﺩاﻧﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ، ﻣﺮﺩاﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯ، ﻣﺮﺩاﻧﻪ ﺑﺒﺨﺶ، . . . ! ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗ...
نویسنده :
مامان نازیلا
13:48